سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هیچ مسلمانی، پس از بهره اسلام آوردن، بهره ای همچون برادری خدایی به دست نیاورده است . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
خاطرات دفاع مقدس

در 14/3/67 برای انجام عملیات والفجر 9 به اهواز موقعیت شهید بروجردی اعزام شده بودیم در یک چادر 9 نفر به سر میبردیم . جمعا 12 گردان به نام 12 امام تشکیل شده بود . 2 تا جوان رعنا کم سن و سال اما با بینش عمیق به جبهه امده بودند خیلی فضول بودند اما خوش برخورد و دوست داشتنی و از انجا که اخلاق عارفان است سرخوش

ببوسم چوبه دارم به شادی                                                               اگر درپای ان دارم تو باشی

 

این دو نفر اقایان شهید خسروی و شهید نصرابادی بودند . شهید نصرابادی عکس خودش را بر روی چادر و روی قابلمه می کشید و می گفت من عمودی امدم ولی افقی خواهم رفت و من به پای خودم امدم ولی با هواپیما بی نفس بر خواهم گشت . ما به او می خندیدیم و در واقع از دیدش خبر نداشتیم . بالاخره در 5/5/1367 در عملیات والفجر شب وداع را گذراندیم . منطقه رهایی طی شد . نفس ها در سینه ها حبس شده بود که با رمز یا فاطمه الزهرا ( سلام علیها ) عملیات اغاز گردید . ساعت درست 15/3 شب بود که با هجوم ما دشمن از روبرو شروع به تیراندازی کرد . به محض اینکه بلند شدیم و فرمان حرکت به جلو دادم شهید نصرابادی که بی سیم چی بود و در جلوی من قرار داشت   تیر مستقیم به قلب نازنینش خورد و از پشت بی سیم در امد و مانند گلی تازه پر پر شد . فرصت نداشتم بمانم . با بچه ها جلو رفتیم . صبح که برگشتیم به سراغش رفتم . دیدم مدارک شهید در اطراف پراکنده بود . در میان ان ها کاغذی که شهید عکس خودش را می کشید و می گفت : "من افقی خواهم رفت " هم افتاده بود . ان ها را برداشتم و پس از یکسال از شهادتش به خانواده اش تحویل دادم .

 

باید گذشتن از دنیا به اسانی                                                                باید مهیا شد از بهر قربانی

با چهره خونین سوی حسین رفتن                                                       زیبا بود این سان معراج انسانی


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط علیمحمدی 90/8/23:: 1:16 صبح     |     () نظر